سلام به مناسبت اربعین حسینی توی ادامه مطلب چند تا لطیفه گذاشتم
امیدوارم از ته دل
اندیشه ۲۰ شدم باورتون میشه
دیگه خودمم دارم به حاجی بودن خودم ایمان میارم
الکی نیست که این همه مرید دارم .
پس از اعدام جنایت کاری که موجب وحشت همگان می شد ؛
تحقیقات جهت دستگیری همدستان وی ، ادامه داشت؛
تا اینکه یکی از مظنونین اصلی (که متواری شده بود )، به دام افتاد.....
ادامه مطلب ...
ترجیح میدهم با کفشهایم در خیابان راه بروم و به خدا فکر کنم بهتر تا اینکه در مسجد بنشینم و به کفشهایم فکر کنم .
آنها فقط از «فهمیدن» تو میترسند. از «تن» تو- هر چقدر هم که قوی باشد- ترسی ندارند. از گاو که گندهتر نمیشوی، میدوشندت! از خر که قویتر نمیشوی، بارت میکنند! از اسب که دوندهتر نمیشوی، سوارت میشوند!، اما آنها فقط از «فهمیدن» تو میترسند.
در عجبم از مردمی که خود زیر شلاق ظلم و ستم زندگی می کنند، و بر حسینی می گریند که آزادانه زیست و آزادانه مرد... .
در بن بست هم راه آسمان باز است...پرواز بیاموز
اگه توی زندگیت نمی تونی بسمت بالا بری...لااقل مثل یه سیب باش که با پایین افتادنت یه اندیشه رو بالا ببری...!
برایت دعا می کنم تا خدا بگیرد هر آنچه راکه خدا را از تو می گیرد...
باز باران با ترانه
با گوهرهای فراوان
می خورد بر بام خانه
یادم آرد روز باران
گردش یک روز دیرین
خوب و شیرین
توی جنگل های گیلان
کودکی ده ساله بودم
شاد و خرم
نرمو نازک
چست و چابک
با دو پای کودکانه
می دویدم همچو آهو
می پریدم ازلب جوی
دور میگشتم ز خانه
می شنیدم از پرنده
از لب باد وزنده
داستان های نهانی
رازهای زندگانی
بس گوارا بود باران
وه چه زیبا بود باران
می شنیدم اندر این گوهر فشانی
رازهای جاودانی, پندهای آسمانی
بشنو از من کودک من
پیش چشم مرد فردا
زندگانی خواه تیره خواه روشن
هست زیبا, هست زیبا, هست زیبا