تریبون آزاد بچه های کامپیوتر علم و فرهنگ

دانشجویان کارشناسی ناپیوسته کامپیوتر دانشگاه علم و فرهنگ ورودی 1389

تریبون آزاد بچه های کامپیوتر علم و فرهنگ

دانشجویان کارشناسی ناپیوسته کامپیوتر دانشگاه علم و فرهنگ ورودی 1389

در سر عقل باید، بی کلاهی عار نیست !

 

محتسب مستی به ره دید و گربانش گرفت

مست گفت ای دوست، این پیراهن است، افسار نیست

 

گفت: مستی، زان سبب افتان و خیزان می روی

گفت: جرم راه رفتن نیست، ره هموار نیست

 

گفت: می باید تو را تا خانه ی قاضی برم

گفت: رو صبح آی، قاضی نیمه شب بیدار نیست

 

گفت: نزدیک است والی را سرای، آنجا شویم

گفت: والی از کجا در خانه ی خَمّار نیست ؟

 

گفت تا داروغه را گوییم، در مسجد بخواب

گفت: مسجد خوابگاه مردم بدکار نیست

 

گفت: دیناری بده پنهان و خود را وارهان

گفت: کار شرع، کار درهم و دینار نیست

 

گفت: از بهر غرامت جامه ات بیرون کنم

گفت: پوسیده ست، جز نقشی ز پود و تار نیست

 

گفت: آگه نیستی کز سر درافتادت کلاه

گفت: در سر عقل باید، بی کلاهی عار نیست

 

گفت: می بسیار خوردی، زآن چنین بیخود شدی

گفت: ای بیهوده گو حرف کم و بسیار نیست

 

گفت: باید حد زند هشیار مردم مست را

گفت: هشیاری بیار، اینجا کسی هشیار نیست 

 

 

 

نظرات 1 + ارسال نظر
هادی پنج‌شنبه 2 دی‌ماه سال 1389 ساعت 18:44

خیلی قشنگ بود .
منبع و شاعرش رو هم بنویسی جالبتر میشه

دیوان پروین اعتصامی .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد